تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
جمله گفتند ای وزیر انکار نیست
گفت ما چون گفتن اغیار نیست
ارادتمندان وزیر گفتند
ما منکر مقام شما نیستیم حساب مریدان با بیگانگان جداست
******************************
اشک دیده از فراق تو دوان
اه اه است از میان جان روان
از جدایی تو اشک از چشمان جاریست و ناله و حنین اه اه از اعماق جانمان روان است
***********************
طفل با دایه نه استیزد.و لیک
گرید او.گر چه نه بد داند نه نیک
گریه کودک دلیل مخالف با دایه نیست او نیک و بد موضوع را متوجه نیست
مسایل السلوک
لابه عرفانی التماس و تضرع است نه گریه و متفاوت از انکار است
**********************
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی
زاری از ما نه تو زاری میکنی
مولانا در این فصل جلیل حال مناجات می یابد
و خطاب به خداوند عرض میکند
حال ما مانند الت موسیقی چنگ است و عشق تو موجب ناله میشود تو به وجود ما چنگ میزنی سپس اه ما بلند میشود
لذا هر ناله غم انگیز ما بواسطه ان چنگ است
***********************
ما چو ناییم و نوا در ما ز تست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست
خداوندا
ما مانند نی میباشیم و سوز درون ما از لطف توست
و شبیه کوه هستیم و انعکاس صدا در ان و عودت حنین و جودتنان فقط به مرحمت والطاف بینهایت توست
**************************
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز تست ای خوش صفات
یا اله العالمین
ما مانند صفحه و بازی شطرنج هستیم و تمام عملکرد ما از اعمال ماست و هیچ تقصیری در مهره و صفحه نیست
***********************
ما که باشیم ای تو ما را جان جان
تا که ما باشیم با تو درمیان
پرورگارا
تو حقیقت جانی و در واقع جان جانی ما که باشیم تا در بارگاه عظیم تو بحساب اورده شویم
*****************
ما عدمهاییم و هستیهای ما
تو وجود مطلقی فانینما
خدایا
ما عدم مطلقیم و در واقع هست ما نیستی است در حالی که هست قدیم و مطلقی اما ظاهرا فنایی
مسایل السلوک
مخلوق در دایره هستی هست مینماید در حالی که حقیقتا هستی به هست حق و اراده او برمیگردد اراده کند همین هستی مجازی به نابودی مطلق تبدیل خواهد شد پس چنین هست در واقع نیستی است
اما خدای مهربان
در ظاهر امر نیست می نماید اما هست حقیقی ذات اوست او صمد است نه زاده شده و نه کسی از وی زاده شده او اول و اخر و ظاهر و باطن است و او به همه چیز توانا
****************
ما همه شیران ولی شیر علم
حملهشان از باد باشد دمبدم
ما در ظاهر شیر نشان میدهیم اما تصویر شیر روی پرچم یعنی به همان اندازه نقشیم و مشغول سناریوی زندگی
و هر حرکت و حمله شیر پارچه علم از ورزش باد ان هم لحظه ایست
********************
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
حمله شیر نقش بسته بیرق دیده میشود اما باد که موثر حقیقی ان حرکت و غرش است مشاهده نگردد
مسایل السلوک
تمثیل زیبای مولانا
گوشزد به این موضوع مهم است تا انسان بر وجود و قدرت مجازی خویش که همه در ید قدرت خالق است مغرور نگردد
هر توفیق و جنبشی هست از عنایت اوست
و در واقع بی عنایت او ما همه هیچیم هیچ
**********************
باد ما و بود ما از داد تست
هستی ما جمله از ایجاد تست
ای هستی مطلق
پندار و گفتار وکردار ما از فیض ذات تو به ماست و در واقع تمامی هستی ما مطلقا از خلاقیت توست
مسایل السلوک
خداوند در قران کریم فرمود
لااملک لنفسی نفعا و لاضرا الا ما شاالله
حرکات و سکنات مخلوق در کنف عنایت خالق است و بنده اختیار او بذلی است از جانب دوست و هر گاه اراده نماید سلب نماید
**********************
لذت هستی نمودی نیست را
عاشق خود کرده بودی نیست را
بی نیاز مطلق
ما عدم هست نما هستیم و از الطاف تو لذت و شیرینی هستی حقیقی یعنی ذات مقدس و ملکوت را نشانمان دادی
و در واقع عدم را عاشق خود نمودی و این اوج هنر خالق است
وجودی مجازی دریابد ذاتی حقیقی را ایا این اعجاز خلقت نیست؟
***********************
لذت انعام خود را وامگیر
نقل و باده و جام خود را وا مگیر
بار الها
عاجزانه التماس میکنم این حلاوت و شیرینی هدیه های خویش را از ما مگیر انصافا شیرینی مواجید و مواذیق معنایی مانند نقل و شراب و پیاله است
*************************
ور بگیری کیت جست و جو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند
یا رب کریم
اگر انعامات کریمانه خویش را از بندگان سلب نمایی چه کسی قادر است مستقلا ان را بدست اورد
ایا نقش دیوار میتواند با صاحب اثر یعنی نقاش زورازمایی نماید
***********************
منگر اندر ما مکن در ما نظر
اندر اکرام و سخای خود نگر
ای ذات یگانه
به افعال ما نگاه نکن بلکه در ذات جواد خویش و عنایت کریمانه شایسته درگاهت نگاه بفرما
********************
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفتهٔ ما میشنود
ای ذات بی چون
ما وجود خارجی نداشتیم و به تبع ان تقاضایی نبود
ولی الطاف بینهایت تو تمامی دعا و خواسته های ما را به صفت سمیع قدیم خویش شنیدی
***************************
نقش باشد پیش نقاش و قلم
عاجز و بسته چو کودک در شکم
تمثیل زیبا و حکیمانه مولانا در تفهیم جایگاه رب و بنده بسیار عالی است
هنگامی که تصویر در برابر قدرت نقاش و قلم وی عاجز است دقیقا شبیه جنین اسیر در رحم مادر
********************
پیش قدرت خلق جمله بارگه
عاجزان چون پیش سوزن کارگه
تمامی کاینات از ملکوت و ناسوت از ذره تا بینهایت در برابر قدرت خدای هستی عاجز و ناتوانند
درست مانند کسی که بوسیله سوزن نگارگری بر روی پارچه نقش خلق کند
************************
گاه نقشش دیو و گه آدم کند
گاه نقشش شادی و گه غم کند
ذات مقدس تصویرگر هستی
گاها تصویر شیطان افریند و گاه انسان و گاهی بر ضمیر دل غم تجلی کند و گاهی شادی
مسایل السلوک
قدرت کامله خالق مطلق
در ترسیم همه صفات و همه ذوات یگانه است تنها او خالق قدیم است و در این امر هیچ نبی و ولی ....
شریک او نیست او نیازمند مدد نیست
اراده او فوق همه است
و هو بکل شی قدیر
*************************
دست نه تا دست جنباند به دفع
نطق نه تا دم زند در ضر و نفع
خداوتدا
کدامین دست قدرت یارای مقابله با خلقت تو دارد و بتواند مانع گردد
و کدامین سخن میتواتد مانع از دفع و ضرر شود
مسایل السلوک
خداوند در قران بارها به انبیا تاکید فرموده تا ابلاغ این دستور را داشته باشند
که هیچ چیز در جهت مالک بودن سود و زیان خود نیستند مگر انکه خواست او باشد
مگر میشود در برابر اراده ذات حق اعلام موجودیت و استقلال نمود
شایان ذکر است این ایات مغایر با تصرف کاملین نیست زیرا ان هم لز قدرت اوست
*********************
تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت
مولانادعوت میفرماید
به فهم درست تاویل ایه مبارکه۱۷ سوره انفال
خداوند در این ایه مبارکه خطاب به پیامبر میفرماید
انگاه که تو بسوی دشمن پرت نمودی تو پرتاب ننمودی بلکه خداوند فاعل حقیقی بود
مسایل السلوک
این ایه مبارکه بهترین سند برای اهل معرفت در جهت اثبات موضوعات کلامی و فلسفی و عرفانی بویژه در مبحث جبر و اختیار است
زیرا این امر مهمترین مسایل این عرصه است
مولانا در خصوص جبر و اختیار بسیار متناقض فرمایشات داشته است
اما هر کدام دلایل خاص خویش را دارد انگاه که از جبر صحبت مینماید حالت محو حضرت در قدرت و مشیت ذات اوست و این حالت را با تمام وجودش دریافت نموده و در ان لحظه نگاه مولانا از عرش به فرش است
وانگاه که از اختیار میگوید نزول بخ مرتبه صحو است و دیدگاه او از پایین به بالاست
*************************
گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
مولانا میفرماید
اگر انسان محو در قدرت ذات یکتا هر تیر پرت نماید ان نشات گرفته از احوال معنایی اوست زیرا در ان لحظه ما کمان هستیم در ید قدرت او و خدای کریم تیراندلز این کمان
لذا انسان وسیله ای بیش نیست در دست خالق خویش
مسایل السلوک
انسانها از عدم درک صحیح این مهم به اشتباه رفته اند
و کار پاکان را به عدم معرفت درست وادی محو و صحو قیاس اشتباه نموده اند
***********************
این نه جبر این معنی جباریست
ذکر جباری برای زاریست
ملای رومی گوید
از گفته های من اشتباها برداشت جبر ننمایید بلکه ان حقیفت صفت جباریت خداست وان متفاوت از جبر است
ومقصدم از بیان این مطلب ناله و زاری است و باور این که خدا فاعل و اختیار دار حقیقی و مطلق است
************************
زاری ما شد دلیل اضطرار
خجلت ما شد دلیل اختیار
صفت بیچارگی و درماندگی و تضرع ما دلیل بر اضطرار ماست لذا میبایست مدد جستن و پناه بردن به ان پناه دهنده حقیقی دلیل محکمی است
اما سرمساری بنده در افعال خود برهانی زیبا در اثبات اختیار است
************************
گر نبودی اختیار این شرم چیست
وین دریغ و خجلت و آزرم چیست
اگر مختار نیستی پس چرا در انجام اعمال شنیع خویش حس ندامت به سراغت میاد
و این سرافکتدگی و خجلت برای چیست؟
************************
زجر شاگردان و استادان چراست
خاطر از تدبیرها گردان چراست
تا حالا سوال کردید
چرا استاد به تنبیه شاگرد نیپردازد زیرا تقصیر بموجب اختیار است
و مصرع دوم میفرماید
چرا افکار و پندار ما این همه دارای چرخش است
مسایل السلوک
اندیشه هر ادمی در افعال خیر و شر مختار است او به سود و زیان موضوع تفکر نموده و به میزان شعور خویش به ارزیابی پرداخته و اقدام نموده است
حال به خوب و بد بودن موضوع کاری نیست اما نتیجه خیر و شر ما ماحصل اندیشه اختیاری ماست
***********************
ور تو گویی غافلست از جبر او
ماه حق پنهان کند در ابر رو
ای جبری شما بگو
دلیل زاری و ندامت فرد گناهکار به چه سبب است
ایا بدین خاطر است که او شناخت درستی به مقوله جبر ندارد و در واقع صفت جباریت در اندیشه ابری او پنهان شده است
ایا دلیل شما جبریون همین توجیه است
*****************************
هست این را خوش جواب ار بشنوی
بگذری از کفر و در دین بگروی
اگر گوش منصفی داشته باشی و از حجاب درک خویش دست برداری و به باور نزدیک گردی
جواب قشنگ و زیبایی برایت دارم
****************************
حسرت و زاری گه بیماریست
وقت بیماری همه بیداریست
ناله و زاری انسان هنگام درد بهترین دلیل بر تایید و اثبات بیداری اوست
مسایل السلوک
مولانا میفرماید بزرگترین دلیل بر قبول قدرت برتر همان ناتوانی ما در بیچارگی ها بویژه در درد و ناله و تضرع حاصل از ان است
********************
آن زمان که میشوی بیمار تو
میکنی از جرم استغفار تو
انگاه که گرفتار بیماری گردی و مرگ را قریب خویش حس نمایی از تمام رزایل متفر و نادم گشته و به تضرع و توبه مشغول میگردی
مسایل السلوک
عادت انسان ناقص و فاقد عقل الهی اینست تا سلامت و قدرت دارد هیچ اندیشه سوال و جواب اخرت را ننماید
انا همین که بر بالین خویش فرشته مرگ را حس نمایید
تمامی افعال وی مانند تصویری گذرا در جلوی دیدگانش به جنبش در می اید
وحدان حقیقت طلبی او بیدارگشته و تمامی نقشه ها و سواستفاده هایی که در حین قدرت و سلامت داشته به خاطرش گذر نماید
و حس ندامت به سراغش میاد و این از عدم تعلق و مایوس شدن از دنیای ماده است
و این تجزبه همه دنیاطلبان است
********************
مینماید بر تو زشتی گنه
میکنی نیت که باز آیم به ره
در ان لحظات بیماری و توبه و ندامت حقیقت پلیدی گناه برای انسان اشکار میگردد
و به تبع ان ندای درونی انسان بیدار میگردد و باطن حقیقی وی بطرف بازگشت از منکرات تمایل پیدا میکند
مسایل السلوک
ملاک برتری هر انسان فقط به دیانت او در درگاه خدای متعال است
پیامبر فرمود
کلکم لاادم و ادم لتراب لافضل الاعربی و الاعجمی و الاسود والاحمر الابالتقوی
همه از ادم علیه السلام هستید و او از خاک نیست هیچ برتری عرب را بر عجم و نه سیاه را بر سرخ الا به پرهیزگاری
لذا ندای باطنی ان هدیه اسمانی انسان هنگام ندامت از گناه او را بسوی توبه سوق میدهد
*******************
عهد و پیمان میکنی که بعد ازین
جز که طاعت نبودم کاری گزین
در لحظات ندامت متعهد میشوی که منبعد به جز فرمانبری حق هیچ فعلی را انتخاب نخواهم کرد
مسایل السلوک
خداوند در قران کریم میفرماید
انسان در سفر دریایی اگر گرفتار طوفان گردد در حین بلا بازگشتی عجیب دارد و خدا را چنان از اعماق جان میخواند که در اوج باور وکمال انسانی است
ولی این تعهد و بازگشت به محض رسیدن به ساحل به فراموشی سپرده میشود و مجددا الوده گناه میگردد
*******************
پس یقین گشت اینکه بیماری تو را
می ببخشد هوش و بیداری تو را
پس با عنایت به فرمایشات مولانا در ابیات قبلی
نتیجه اینکه
میبایست باور کنیم که بیماریها انسان را عقلانیت و بیداری سوق میدهد
مسایل السلوک
خداوند مجید در قران کریم
ازمایش بندگان را به نقمت نیز نسبت فرموده است
و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نفص....
بیماریها و خوف و گرسنگی و نقص مال و جان....
همه برای ازمون بشر است و بخش اعظم ان بازگشت بنده از طغیان و سرکشی است
انسان در نعمتها کفران می نماید و تعدی و تجاوز او در منکرات بر اثر فراوانی قدرتش در ابعاد مختلف است
*****************
پس بدان این اصل را ای اصلجو
هر که را دردست او بردست بو
ای کسی که بدنبال حق هستی حقیقت دارای اصولی است و انکه درد معرفت معنویت داشته باشد یقینا بویی از ان برده است
مسایل السلوک
مولانا بسیار زیبا حساب مدعیان دروغین الهی را از حق پرستان و حق جویان جدا می نماید
میفرماید هر چیزی دارای ویژگیهایی است و خدایی بودن مزین است به صداقت .درستی .ایثار .محبت .....
مگر میشود دروغ گفت حرام خورد ناحق شنید...و ادعای معنا داشت
حقیقت دارای اسراری است و علامت سر حق زیبا زیستن به اوامر حق هست
ایا میتواند خار ادعای گل بودن کند خار نه لطافت و نه بوی خوش و معطر دارد لذا ادعای خار مضحک است
******************
هر که او بیدارتر پر دردتر
هر که او آگاه تر رخ زردتر
هر کس بیدارتر باشد او درد بیشتری را تحمل میکند وهر انکه دانایی او بیشتر رنگ او زردتر خواهد بود
مسایل السلوک
باید گفته شود مراد از درد فراق دوست است اهل معرفت چون به اسرار اشنایی یابند از حقیقت انسان بیشتر بدانند و درد انها جسمانی نیست بلکه درد نفصیه های بشریست
عالم به معنی فارسی اگاه یا دانا در عرفان به عقلای معنایی گفته میشود نه تحصیل کردگان حوزوی یا دانشگاهی
عالم یعنی دانای به اسرار و عاشق و طالب و حیران معرفت مقام او سدره است
*********************
گر ز جبرش آگهی زاریت کو
بینش زنجیر جباریت کو
ای مدعی دروغین معرفت اگر تو به حقیقت جبر الهی دانایی کجاست چهره نحیف و لابه و تواضع
چقدر اسیر نفس و مقام و شهوت شکم .....هستی
****************
بسته در زنجیر چون شادی کند
کی اسیر حبس آزادی کند
مولانا سوال مینماید
ایا دیده اید بسته در زنجیر اسارت خرسند باشد یا انسان زندانی میتواند احساس ازادی کند
****************************
ور تومیبینی که پایت بسته اند
بر تو سرهنگان شه بنشسته اند
اگر خویش را در شرایط اسارت و ماموران را مسلط بر خویش بینی
*************************************
پس تو سرهنگی مکن با عاجزان
ز انکه نبود طبع و خوی عاجز، ان
حالا که به اصل موضوع معرفت یافتی پس بر مردم مستمند و ناتوان و زیردستان احساس بزرگی نکن
زیرا خصلت جوانمردان و سرشت مردان حق قدرت طلبی و سلطه گری نیست
************************
چون تو جبر او نمیبینی مگو
ور همی بینی نشان دید کو
اگر جبر خدا را مشاهده نمیکنی پس ادعا مکن واگر اصرار بدان داری نشانه های ان کو؟
مسایل السلوک
کسانی که اختیار را نمیبینند و فقط خدا را جبار مطلق میشناسند انان فنای در حق هستند و از عرش و سدره به زمین می نگرند و انانی که بدین مقام رسیده اند دارای علامات معنایی و فنا در جمال ویند
حالا ادعا تو دارای کدام علامت است
************************
در هر آن کاری که میلستت بدان
قدرت خود را همی بینی عیان
اگر در هر امری تمایلی پیدا کردی بطور طبیعی قدرتت در نیل به ان موضوع چندین برابر میشود
مسایل السلوک
مضاعف شدن توان جسمانی و روحانی انسان بسته به میل او به همان مورد خاص هست
اگر شخصی به تعالی معنوی عشق ورزد توان او در معروفها و تقویت روحی گسترده میشود و کسالت و سهو و ساهون و تظاهر در افعال او دیده نخواهد شد
او همه قدرت خواهد شد انگاه هست و مشابهت با انبیا و اولیا نه از روی جبر و ظاهرسازی و قشری گری بلکه همه خلوص خواهد بود
و دقیقا در منکر همه توان او در نیل به شهوات تقویت گردد
و صفات حمیده ذاتی به رزایل اخلاقی تبدیل خواهد گشت
*************************
واندر آن کاری که میلت نیست و خواست
خویش را جبری کنی کین از خداست
اگر در فعلی تمایل نداشته باشی از دیده جبر بدان می نگری و ان را به خداوند نسبت میدهی
مسایل السلوک
انسانهای جبری گرفتار تناقض در گفتارند انان مطابق میلشان با موضوعات برخورد میکنند
اگر امری مورد اقبالشان باشد تمام همت خویش را درنیل انبکارگیرند اما اگر خلاف تمایلشان باشد عذرتراشی کنند و قضیه را جبری القا میکنند
*************************
انبیا در کار دنیا جبریاند
کافران در کار عقبی جبریاند
انبیا و برگزیدگان به امورات دنیوی به چشم جبری نگاه کنند اما عکس قضیه کافران نسبت به اخرت چنین دیدگاهی دارند
**************************
انبیا را کار عقبی اختیار
جاهلان را کار دنیا اختیار
برگزیدگان فقط بر اساس روز معاد بدنبال رتق و فتق امورات هستند اما کافران تمام اختیار را در حرص و کسب دنیا بکار میگیرند
مسایل السلوک
انبیا و اولیا به هیچ وجهی میل و رغبتی به امورات ماده ندارند بلکه ان بر اساس امر و انجام وظیفه است که در بین سایرین به موضوعات روزمره مشغول میگردند
بلکه تمام همتشان در ترسیم زیبایی اخرت در پرتو عنایت حق حرکت میکنند
اما دنیاپرستان تمامی لحظات انان مملو از هوا و هوس و میل به دنیا و تعلقات ان است
*********************
زانک هر مرغی بسوی جنس خویش
میپرد او در پس و جان پیش پیش
در پرواز پرندگان هر نوعی فقط با جنس خویش پرواز میکند
و روح انسان مقدم بر جسم است ابتدا روح جنبش و حرکت دارد به تبع ان جسم بسوی او و خواسته های وی متمایل میگردد
**********************
کافران چون جنس سجین آمدند
سجن دنیا را خوش آیین آمدند
پیامبر فرمود
الدنیا سجن المومن و جنت الکافر
لذا انسان مادی و دنیادوست او متمایل به زندان دارد زندان دنیا مورد افبال ویست و زندان اخرت (جهنم) جایگاه و انتخاب اوست
********************
انبیا چون جنس علیین بدند
سوی علیین جان و دل شدند
اما مقربان الهی جنس انان از معنویت و حقیقت است لذا بدان طرف تمایل دارند
و بسوی علیین( نام بهشت در طبق هفتم) مرغ جانشان به پرواز در می اید
مسایل السلوک
منظور مولانا از تفکیک مجرم و مومن میل و اقبال هر فرد به ارمان اوست و هرکسی اعمال و گفتار ...
او متناسب با باور اوست لذا جایگاه ابدی او بسته به نوع جنس اوست
در قران انسانها به سه دسته متناسب با عملکردشان تقسیم میشوند
اصحاب شمال گناهکاران
اصحاب یمین اهل ایمان
سابقون. انبیا و اولیا وصدقین و شهدا
**********************
این سخن پایان ندارد لیک ما
باز گوییم آن تمام قصه را
بازگو نمودن رازهای زندگی و عملکرد خوبان و بدان زیاد است و نقطه پایانی برای ان نمیشود جستجو نمود
لذا بهتر است به داستان وزیر برگردیم
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 194
بازدید ماه : 411
بازدید کل : 14202
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
